کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و توسل به حضرت رقیه

شاعر : رضا رسول زاده     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

دَر هَوایت تا که باشم، پَر به دردم می‌خورد            زیرِ پایَت تا گُذارم، سَر به دردم می‌خورد

زندگانیِ خودم را خَـرجِ روضه می‌کنم            مطمئنَّم روضه‌ها آخَر به دردم می‌خورد


دستِ خالی می‌روم، امّا یقین دارم حُسین            روزِ مرگم این دو چَشمِ تَر به دردم می‌خورد

دَر قیامت مادَرَت زَهرا به دادَم می‌رِسَد            این مقامِ نوکری، مَحشَر به دردم می‌خورد

گفت پیغمبر؛ حسین بابِ نِجاتِ اُمَّت است            پس گِدایی کردن از این دَر به دردم می‌خورد

من بَراتِ کـربـلا را از رُقَـیّـِه خـواسـتم            عاقبت هَم، نازِ این دُختَر به دردم می‌خورد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

اَلـسّـلام ای گُـل گُـلزار حسین بن علی            دخـتر فـاطـمه ر‌ُخـسار حسین بن علی
زینت دوش عـلـمـدار
حـسـیـن بن علی            ای مرا کرده بـدهـکـار حسین بن علی


به‌ خدایی‌که ‌خودش ‌گفته ‌برایم ‌کافی‌ست
بی‌تـو
هر ثـانـیـۀ زنـدگی‌ام عـلّافی‌ست

سـوّمـیـن فـاطـمـۀ حـضـرتِ ثـار اللّهی            زینـب کـوچـکـی و زیـنـتِ ثـارالـلّـهی
پـرتـو روشـنی از عـصـمـتِ ثـاراللّهی            دسـت‌پـروردۀ‌ شـخـصـیّـتِ ثـارالـلّـهـی

چون ‌در آغـوش‌ حسین‌بن‌علی‌ جاداری
»آنچه‌ خوبان ‌همه ‌دارند تو تنها داری»

آمـدی چـند نـفـس با عـلی اکـبر بـاشی            تـا که تـولـیّت گـل ‌واژۀ کـوثـر بـاشـی
تا که در عـاطـفه صدّیـقۀ اَطهـر باشی            فکر لالایی خـواب عـلی اصغـر
باشی

محوِ لبخند تو، چشمان ِ‌قمر بود ای گل
بالشِ ‌خواب تو
بازوی پدر بود ای گل

از تمـاشای تو حـورا صفـتان حیرانـند            مـاه‌هــا دور سـرت آیـنـه می‌گـردانـنـد
هشت‌ معصوم ‌تورا عمّۀ ‌خود‌ می‌خوانند            دوسـتـان من و تو اغـلـبـشـان می‌دانـند

مشق نامِ تو همان واجب عینی من است
ذکرِ
تو نغمۀ هر شور حسینی من است

تو ‌شرافت تو کرامت تو جلالت داری            تو نجـابت تو اصالت تو سـیادت داری
در
دل حـضـرت عـبـّاس اقـامت داری            دست در کـار بـرآوردن حـاجت داری

طـیّبَ الله به لـطـفـت که مـریضی مرا
نـان ‌و خـرمـای سر سُـفـرۀ تو
داد شفا

صحن‌‌ دلباز‌ تو تنهـاست سراپاش ‌سپید            یک ‌زمین‌است فـقط گـنبد میـناش سپید
مثل‌
سنگ‌ حـرمت بود دلـم کاش‌ سپـید            این کرمخانه بُوَد بخـت‌ گـداهاش‌ سپـید

زائرانت همه مـشـمول عـنایت هـستـند
به طواف تو
ملائک همه قامت بسـتـند

گـونۀ ‌یـاسی‌ات از بـوسۀ ‌بابا شد سُرخ            ماهِ ‌پیـشانی‌ات از بوسۀ سـقّـا شد سُرخ
بی‌شک ‌ازشرم ‌رُخَت‌ لالۀ‌ حَمرا شد سُرخ            بوسۀ‌ خار، سبب ‌شد که ‌کفِ‌ پا شد سُرخ

غـم ‌تو بی‌عـدد و داغ ‌تو بی‌انـدازه‌ست
این‌قدر راه ‌نرو آبـله مشـکل
ساز است

تو که از داغی زنجیر تنت سوخته است            گونه ‌و گوش ‌و جبین‌ و دهنت سوخته ‌است
دامنت سوخته و پیـرهنت سوخته است            کفنِ توست ‌لباست، کفنت سوخته است

داغ سنـگـین تـو یـادآور عـاشـورا بود
تشـنه جان دادن تو
ارث تو از بابا بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل  مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

محوِ لبخند تو، چشمان ِ‌قمر بود سه‌سال          بالشِ ‌خواب تو بازوی پدر بود سه‌سال

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حال من خوب است بابا حال تو انگار نه            بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه

چهره‌ام قدری پریشان است قدم خم شده            انـدکی رنـج سـفـر دیـدم ولـی آزار نـه


من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم            در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه

عـمه بعد از تو عـلمدار و امیر ما شده            قـافـلـه بی‌مـرد شـد بی‌قـافـلـه سـالار نه

بی‌تو بالاجبار تنهایی سفر کردم ببخش            کوچه گردی کرده‌ام بی‌تو ولی بازار نه

بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند            شرمگین از روی سقا گفته‌ام هربار: نه

زندگی کافی ست باباجان مرا با خود ببر            زندگی خوب است اما بعد ازاین دیدار نه

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمدجواد مطیع ها نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

میان قـافـله من بـیـشـتر یـاد پـدر کردم            پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم

می‌آمد تـازیـانه بی‌مـهـابا سـمت ما بابا            شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم


تو را با گریه من می‌خواستم در تشت زر رفتی            لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم

اگرکه سوخته گیسویم و زخمی‌ست ابرویم            از آن باشد که از کوی یهودی ها گذر کردم

تو دندانت شکسته، من سرم، عمه دلش بابا            مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم

تو را که در بغل دارم دگر بابا چه کم دارم            مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر در بیابان ها به دنبال او در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نیست و همانگونه که علما و محققین همچون علامه شهید مطهری، محدث نوری و .... گفته و نوشته اند این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ لذا ابیات زیر حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پس از آنشب که از ناقه به روی خاک افتادم            چه شبهائی که با درد کمر تا صبح سر کردم

من از دوش عموعباس رفتم زیر دست زجر            ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : غزل

از بس که سکوت، با دلـم ور رفته            از دست همه حـوصـلـه‌ام سر رفته

چـادر که بـپـوشم، عـمـه‌ام می‌گوید            قـربان عـزیـزم، چه به مـادر رفـته


من مختصرم کوچک وکوتاه و غریب            عـمـرم، به سه تا، آیـۀ کـوثـر رفته

از گـریـۀ من حـرامـیـان می‌لـرزند            انـگـار عـلی، به فـتح خـیـبـر رفـته

با این هـمه درد اسـتـخـوانِ پـهـلـوم            از جای خودش گـمان کنم در رفته

جـز زخــم کـف پـا و تـب تـاول‌هـا            باقی هـمه روضـه‌ها به مـادر رفته

بـابـا بـه خـدا بـیـا؛ بـیـا جـان عـمـو            من خـسته شدم حـوصله‌ام سر رفته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آن قاصدکی که در بغـل می‌چرخید            حـالا، سـر نـیـزه‌هایِ لـشکـر رفـته

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قـسم به ساحـتِ ذکـرِ شریف "هو" بابا            به روی من شـده این اشـک آبـرو بابا

"عـدو شود سبب خیر گر خدا خواهد"            چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا


چه حیف شانه نداری که سر بر آن بِنَهم            بگـویم از غـمِ خود شرحِ مو به مو بابا

خـداش خـیـر دهـد راهِـب مـسیـحی را            که با گـلاب تو را داده شُـسـتـِشـو بابا!

الـهـی خـیـر نـبـیـنـد که خـولی نـامـرد            کـشید دست به روی تو بی‌وضـو بابا!

نـمـانـده وقتِ زیـادی به رفـتـنـم، حـالا            شدم کـنـارِ سـرت گـرمِ گـفـتـگـو بـابـا

بـیـا و بـاز صـدایـم بـزن "رقـیـۀ مـن"            تو هم بخـواه ز من که "بگو بگو بابا"

چه خوش گذشت به من این سفر کنار عمو            چه بد گـذشت به من شام بی‌عـمو بابا!

لـبِ تـرک تـرکت را نـدیـده می‌بـوسـم            چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا

چه قدرسخت لبت چوب خورده، باباجان            چه قـدر سخـت بـریـده شـده گـلـو بابا!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل  مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مرا بـبـخـش که نـشـنـاخـتم تـو را اوّل            به چهرۀ تو نمانده‌ست رنگ و رو بابا!

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : مهدی علی قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

با آتش خـیـمه، تن اهل حـرم سـوخـت            بابا کجا بودی، نبودی معجـرم سوخت

از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز            آن قدر گریه کرده‌ام، پلک ترم سوخت


دیـدی حـمـیـده، دخـتـر هـم بـازی مـن            در زیر سم اسب‌ها، پشت حرم سوخت

هر بار نامت را به لب با گـریه گـفـتم            با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت

دارم خبر، در خانۀ خولی سرت سوخت            داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟

بـر مـا اشـاره کـرد مـرد سـرخ مـویی            خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت

بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست            دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت

از سوز سرمای شب و گرمای روزش            کنج خرابه، استـخـوان لاغـرم سوخت

بس که گرسنه مانـده‌ام، سرگـیجه دارم            از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت

شعـر وصال من رگ خـشک گـلـویت            بوسـیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر در بیابان ها به دنبال او در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نیست و همانگونه که علما و محققین همچون علامه شهید مطهری، محدث نوری و .... گفته و نوشته اند این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ لذا ابیات زیر حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دیـگـر تـوان پــر گـشــودن هـم نـدارم            از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت

جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم            آتش گـرفت و آیه‌های کـوثـرم سوخت

ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش            بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت

وقـتی سرت را بر درخـتی بـسته دیدم            آتش گرفتم آن چنان خاکـسترم سوخت

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بیقراری‌هایت از چشمان تارم دور نیست           چشم‌های اهل معنا در حقیقت کور نیست

سعی در کتمان اسرار جـراحاتت مکن           حنجرت را هم بپوشانی لبت مستور نیست


دختر زهرایم و پای تو سیلی می‌خورم           مرد میدانم حریفم دست‌های زور نیست

یوسفم! افـتادی از نیزه ولی با سنگ نه           هیچ چشمی مثل چشم سنگ زنها شور نیست

نامسلمان حال ما را دید و خوشحالی نکرد           در غم ما جز مسلمانان کسی مسرور نیست

تا نگاه مرد رومی خواهرم را آب کرد           گفتم عمه این نگاه شوم بی‌منظور نیست

خانه‌ام خاکی لـباسم پـاره مـویم سوخـته           عذر می‌خواهم بساط میزبانت جور نیست

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : میثم تربتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

طـفــلــم امــا غــم نــهـان دارم            در دلــم درد بـــیــکـــران دارم

خـاطـرات بـدی ز بـزم شـراب            شکوه از چوب خـیـزران دارم


طـفـلـم امـا شـبـیـه پـیــر زنــان            مـو سـپــیــدم قــد کــمــان دارم

سایـه‌ات کـم نـشـد دمی ز سرم            از ســرت بــاز سـایـبــان دارم

سرت از دست خـصم می‌گیرم            تــا کـمـی در بــدن تــوان دارم

جـای تو نیست بین تـشـت طلا            بـر سـرت جـای به از آن دارم

جای خـوش کن به دامـنـم بـابـا            بـغــلـم کـن هـنــوز جــان دارم

ای فـــدای لـب تــرک تــرکـت            بـر لـبـت اشـک بـی‌امـان دارم

جـای ســالـم نــمـانـده در بـدنـم            درد جـانـسوز اسـتـخـوان دارم

رفتی و خـیمه‌ها به یـغـما رفت            گــلـه از دسـت ســاربـان دارم

اصلا از دخـتـرت خـبـر داری            که چـرا بر رخـم نـشـان دارم؟

دست و پا گـیر خـواهرت بودم            خجلت از روی عمه جان دارم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن مرادنوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دل را که بـی‌گـدار به دریـا نـمی‌زنـنـد            هرکس پـدر نداشت که او را نمی‌زنند

قـلبی که زخم بی‌پدری را چشیده است            بر آن نـمـک بـرای مـداوا نـمـی‌زنـنـد


دخـتر اگر به فرض که تنـبـیه هم شود            او را دگـر شـبـیـه پـسـرهـا نـمی‌زنـنـد

بی‌جـرم و بی‌گـناه یـتـیـمی سه ساله را            پـای بـرهـنه در دل صـحـرا نـمی‌زنند

جرمش مگر چه بود؟ فقط گفتن حسین            یک طـفـل را بخـاطـر بـابـا نـمی‌زنـند

در قلـبتان چقدر مگر کینه عـلی‌ست؟!            هرکس شود شـبیه به زهـرا، نمی‌زنند

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

ویرانه‌ام پُر می‌شود از عطر گـیسویت           با با کجا بـودی چـرا خـاکی شده مویت

پیـدا نـکـردم جای سـالـم در سـرت بابا           تا بـوسه‌ای برچـیـنم از مـابِین ابـرویت


پرواز کردم سوی تو اما زمین خوردم           این روزها زخـمی شده بال پـرسـتویت

سـجـاده‌ام را پـهـن کـردم کـنـج ویـرانه           من هم شـبـیه عمه‌ام هـسـتم دعـاگـویت

این است روز و شب دعایم: کاش من را باز           یک بار دیگر می‌نشاندی روی زانویت

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتـی که آمـدی بـه بـرم نــور دیـده‌ام            گـفـتم که بـاز هم نـکـند خـواب دیـده‌ام

بـابـا مـنم شـکـوفـه سـیب سه سـاله‌ات            حالا بـبین چه سرخ و سیاه و رسیده‌ام


خــیـلـی مــیــان راه اذیـت شــدم ولـی            رنج سـفـر به شـوق وصالت کـشیـده‌ام

این را بـدان که بـیـن تو و تـازیـانـه‌ها            عـشق تو را به قـیـمت جـانم خـریده‌ام

در بین این مـسـیر پُر از غـصه بارها            از آسـمـان نـاقـه چو بـاران چـکـیـده‌ام

پـایـم سـرم تــمــام تــنــم درد مـی‌کـنـد            از بس که زجر در دل صحرا کشیده‌ام

کم سو شده دو چشم من از ضربه‌های او            حتی به زور صوت رسـا را شنـیـده‌ام

چادر ز عمه قـرض گرفتم که زیر آن            پنهـان کـنم ز روی تو گـوش دریـده‌ام

بشـنو تـمام خـواهش این پیـر کـودکت            من را ببـر که جـان تو دیگـر بـریده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـابـا مـنم شـکـوفـه سـیب سه سـاله‌ات            حالا بـبین چه سرخ و سیاه و رسیده‌ام

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

وقـتـی که فـراتـر ز زمـان است رقـیه            از مَنـظـر من جـان جـهـان است رقیه

مفـهـوم عـزیزی و غـریبی و شجاعت            در جزء نه در سطح کـلان است رقیه


مـانـند عـلـی اکـبـر و مانـند اباالفـضل            در کـربـبـلا یک جـریـان اسـت رقـیه

زینب به حسینش همۀ عمر چگونه ست            نسبت به اباالـفـضل هـمـان است رقیه

وقتی شده مهـمـان خـرابه به قـدم‌هاش            من مـعـتـقـدم گـنـج نـهـان اسـت رقـیه

مـانـنـد حـسـیـن بـن عـلـی بـر تـن آدم            جسم است اگر سوریه جان است رقیه

آنجا که عـمـو آمده با مـشـک لب رود            عــکـس وسـط آب روان اسـت رقـیــه

من باورم این است که از خلقـت عالم            مقصود حسین است و بهانه ست رقیه

رفـته ست عـلی اکبر و تا لحـظۀ آخر            ای وای که گوشش به اذان است رقیه

در مجـلس تنـهـایی جـسـم عـلـی اکـبر            با روضۀ سر مرثـیه‌خـوان است رقیه

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روی قلبم حکّ شده شکرِ خدا: بنتُ الحسین            با نگاهش داده بر قلبم صفا بنتُ الحسین

این سه ساله بابِ حاجاتِ تمامِ عالم است            مطمئنم می‌کند حاجت روا بنتُ الحسین


زخمی عشقم ندارم غصّه از این حال و روز            با اشاره می‌کـند دردم دوا بنت الحسین

مهرِ او باعث شده تا آبرو گیرد به دهر            می‌بـرند بالا و بالاتـر مرا بنت الحسین

یـا رقـیّـه از لـبـانِ مـن نـمی‌افـتـد دمـی            در دل من کرده کارِ کیمیا بنت الحسین

راه را گـم‌ می‌کـنم او باز راهـم می‌دهد            زان سبب گویم دمادم اهدنا بنت الحسین

کاشـفِ هـمّ و غـمِ دنـیا شده بـاور کـنید            از لقب‌هایش شده مشگل گشا بنت الحسین

هرچه می‌خواهی بخواه از محضرش او می‌دهد            خـاصّه دارد براتِ کـربلا بنت الحسین

: امتیاز
نقد و بررسی

سن واقعی حضرت رقیه در کتب معتبر ۴ سال ذکر شده است.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این سه ساله بابِ حاجاتِ تمامِ عالم است            مطمئنم می‌کند حاجت روا بنتُ الحسین

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سـلام ای سـر بـابـا تـنـت کـجـا رفـته            شـنـیـده‌ام که تـنـت بـین بـوریـا رفـتـه

خـوش آمـدی‌ پـدرم دیـدن من آمـده‌ای            چه شد که نصف شبی به خرابه سر زده‌ای


هوای اهل و عیالت هوای سوختن‌ است            همان قدم که نداری بروی چشم من‌ است

خـبـر بـگـیر ز حالم عجـیب بد حـالـم            شـبـیـه پـیــر زنـی در مـیـان اطـفـالـم

نه دست‌ مانده برایم نه پا و نه کمری            خلاصه عرض کنم می‌شود مرا ببری

مرا ببر که گره خورده است موی سرم            چـقـدر بـا تـه‌ نـیـزه زدنـد روی سـرم

مرا بـبـر که به پـیـشـانـیـم نشان دارم            کـبـودی بـدی از لطف سـاربـان دارم

مقـابـل من لب تـشـنه آب می‌خـوردند            گرسنه بودم و پیـشم کباب می‌خوردند

اراذل سـر بــازار شــام را کـه نـگـو            و رقص‌های زنان روی بام‌ را که نگو

اگرچه بعد تو دیگر شکست حرمت‌ ما            ولی نخـورد زمـین پـرچـم قـداست ما

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ متاسفانه مطالب ذکر شده در این ابیات علاوه بر اینکه تحریفی و نتیجه خیال بافی های شاعر است شأن و منزلت اهل بیت هم رعایت نشده و حتی بعضی از مطالب آن وهن اهل بیت است و نشانگر آن است که نه تنها مطالعه مقاتل و کتب تاریخی صورت نگرفته حتی با جایگاه و شأن اهل بیت نیز بیگانه هستیم این شعر نیز بدین جهت در سایت درج شد که با نمونه ای از اشعار بسیار ضعیف آشنا شویم؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

کشیده خوردم از آنکس که بغض حیدر داشت            چه بی‌مقدمه زد! گونه‌ام ترک برداشت

لب تو زخم‌ شده چوب خیزران خورده            لبم کـبود شده مشت از سـنان خـورده

همینکه با من‌ مـظلـوم قـاتـلت لـج شد            مـیـان حـلـقـه زنجـیـر گـردنم کـج شد

گرفت حنجره‌ام‌ حرفهام خس خس شد            ز تازیانه دو دستم شکست بی‌حس شد

سـر نـمـاز لـگـدهای بـی‌هـوا خـوردم            چه فحش‌ها که من از بی‌نمازها خوردم

غریبه‌ای به خـرابه سرک کـشـید پدر            چقدر قهـقـهـه زد عمه را که دیـد پدر

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع جشن، شادی، رقصیدن و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

زنـان کـوفه به عـمـه اشاره می‌کردند            لـبـاس‌های مـرا پـاره پـاره می‌کـردند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

زمان غارت معجر خدا حجـاب کشید            نگـاه هـیچ غـریـبه به مـوی ما نرسید

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز امشب در دلِ بابا خودت را جا بده            در خـرابه بوسه‌ای بر صورتِ بابا بده

بر همان صورت که جای زخم شمشیر است و سنگ            دست‌هایت را بکش! دردانه را معنا بده


دست‌هایت را سپس بر روی پاهایت بکش            مـرهـمـی بـر الـتـهـابِ تـاول پـاهـا بده

گریه کن دردت به جانم! با تنور و خیزران            شعله ور کن! داغ، بر این ماتم عُظمی بده

جانِ آن مَشکی که جایِ آب، چندین تیر خورد            حاجتم را با عموجان؛ حضرت سقّا بده

جانِ هر کس دوست داری قسمتم کن کربلا            تا ابـد سـهـم مـرا اینـگـونه از دنـیـا بده

یارقیه باز جاماندم بگو تکلیف چیست؟            یا براتم را بده یا اینکه صبرش را بده!

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

انتقامش را گرفت این‌گونه با اعجازِ آه           آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه

قـصۀ کرب‌وبلا را دخـتری تغـیـیر داد           کاخ‌ها ویرانه شد، ویرانه‌اش شد بارگاه


چادرش دست نوازش بر سر صحرا کشید           سبز شد خارِ مغیلان و فدک شد هر گیاه

دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است           چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه

دخـتـر اِنّـا فَـتَـحـنا اشک می‌ریـزد ولی           گریه‌های او ندارد رنگ زاری هیچ‌گاه

بر سرش می‌ریخت خاک از بام‌ها، می‌سوختند           دخترانِ زنده در گور عرب از این گناه

بین طوفان، غنچه و گل سر در آغوش هم‌اند           او به زینب یا که زینب می‌بَرَد بر او پناه

تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت           شانه زد بر زلف آشفـته شده در قـتلگاه

چون زبانش بند می‌آمد خجالت می‌کشید           با سرِ بابا سخـن می‌گـفت، اما با نـگـاه

آه بابا! پا به پایت سوختم، خوردم زمین           رنگ گیسویم دلیل و زخـم پهلویم گواه

مـاند داغِ نـالـۀ من بر دل دشمن، فـقـط           خیزران وقتی که خوردی زیر لب می‌گفتم آه

جنگ پایان یافت بعد از تو چهل منزل ولی           عمه می‌جنگید با دستان بسته، بی‌سلاح

اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر           این امانت دار را شرمنده‌تر از این مخواه

بعد از این هرجا که رفتی با تو می‌آیم پدر           پای من زخمی‌ست اما روبه‌راهم روبه‌راه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تحریف وقایع عاشورا؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج حیاط خانه و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

تا شود زهرا، فقط یک کارِ باقی مانده داشت           شانه زد بر آن پـریشانِ تـنور و قـتلگاه

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نزول کـرده‌ای، ای آیـه‌های روشن من            خوش آمدی به خرابه؛ بهـار گلشن من

بـنـفـشــه زار تـنـم آمــده بـه اسـتـقـبـال            هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن من


تـو بـارگـاه تـنـت آسـمـان پـنـجـم شـد!            بیا که سر بگـذاری به خـاک دامن من

هماره تـولـیت گـیـسـوی تو بـا من بود            شدند باد و سـنـان و شـراب دشـمن من

به بوریای تو تا حشر غبطه خواهم خورد            دوبـاره دسـت بـیـنـداز دور گـردن من

همیشه صوت تو، آویز گوش های من است            اگر چه پنجۀ غارت، شده است رهزن من

ز ضرب سیلی دشمن فقـط همین گویم            بلندتـر شـده حـالا صـدای شـیــون مـن

مرا به قـصـد فـدک می‌زدنـد قـنـفـذهـا            شبیه فاطمه بوده است جان سپردن من

خرابه نه، حرم من رواق علقـمه است            که عرش شانۀ ساقی شده است مدفن من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تنور خولی تغییر داده شد

هماره تـولـیت گـیـسـوی تو بـا من بود            شدند باد و تـنـور و شـراب دشـمن من

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـلـنـد مـرتـبـه بـودم، ز نــاقـه افــتــادم            بلندتـر شـده حـالا صـدای شـیــون مـن

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

ﺷـﻜـﻮﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﺧـﺘـﺮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ            ﺳﺮﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﻫـﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟـﺶ ﻏـﻨﭽﻪ می‌ﺯﺩ            ﻭﻟﯽ ﮔﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﻠﺒﯽ ﻣﻬـﺮﺑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ


ﻣـﯿـﺎﻥ ﻫـﻖ ﻫـﻖ ﻭ ﻻﻻﯾـﯽ ﻭ ﺍﺷـﮏ            ﺩﻭ ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

زبـان بـسـته اگر چه در قـفـس بود            کـبـوتـر بـود، حـسّ آسـمـان داشت

ﻧـﻪ ﯾـﺎﺭ ﻭ ﯾـﺎﻭﺭﯼ، ﻧـﻪ ﻫـﻢ ﺯﺑـﺎﻧـﯽ            ﻧﻪ ﻫـﻢ ﺑـﺎﺯﯼ ﻣـﯿﺎﻥ ﻛـﻮﺩﻛﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺳـﺮ ﺑــﺎﺯﺍﺭ ﺷــﺎﻡ ﻭ ﻛـﻮﭼـﻪ‌ﻫـﺎﯾـﺶ            ﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﯿﻠﯽ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻃﻌﻨﻪ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

دقیقاً " مثل ﺯﻫـﺮﺍ ".... ﺭﺍﻩ می‌ﺭﻓﺖ            ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﻫﻤﯿﻦ ﻛﻪ ﻟﺐ ﺯ ﻟﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺩﻕ ﻛﺮﺩ            ﺯ ﺑﺲ ﻟﺐ ﺟﺎﯼ ﭼﻮﺏ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺗـﻨﯽ ﺗُـﺮﺩ ﻭ ﺷـﻜـﺴـﺘﻪ ﻣﺜـﻞ ﺷـﯿـﺸـﻪ            ﻛﻪ ﯾﻚ ﺧﻂ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﺶ ﺍﺭﻏﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺑـﻨـﻔﺶ ﻭ ﺯﺭﺩ، ﻧﯿـﻠﯽ، ﺍﺭﻏـﻮﺍﻧﯽ ....            ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ

ﺯﻥ ﻏـﺴـﺎﻟﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﺁﺏ مـی‌ﺭﯾﺨـﺖ            ﻭ ﺁﯾـﻪ ﺁﯾـﻪ ﻛـﻮﺛـﺮ ﺑـﺮ ﺯﺑـﺎﻥ ﺩﺍﺷـﺖ

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دقیقاً " ﺷﻜﻞ ﺯﻫﺮﺍ ".... ﺭﺍﻩ می‌ﺭﻓﺖ            ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

بیت الغـزل هر غـزل ناب رقـیه است            خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه است

«نزدیک‌ترین راه به الله حسین است»            نزدیک‌تـرین راه به ارباب رقیه است


در بــاب بــرآوردن انــواع حـــوائــج            یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است

در زاویۀ عـرش خدا قاب بزرگی ست            نامی که شده زینت این قاب رقیه است

در خلـوت خود معـتکـفـند اهل محبّت            در مسجد این طایفه محراب رقیه است

دردانـۀ اربـاب که با دست ابا الـفـضل            از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است

حـاجـت طـلـبـیـدنـد از او عـالـم و آدم            زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

کنارِ زخم‌هایت زخمِ من انگار چیزی نیست            به جانِ چشمِ تو این چشم‌های تار چیزی نیست

ندارم آب؛ وقت شستشویت اشک‌هایم هست            ولی پیشِ سرت انگار این رگبار چیزی نیست


نپرس اینقدر، از من نیمۀ تاریکِ ماهم چیست؟!            خسوفم را تماشا کن؛ نکن اصرار، چیزی نیست

نخواه از دخترت تا روسری بردارد از مویش            که زیرِ سایۀ این چادرِ گلدار چیزی نیست

نبین بر گونه‌ام حکّاکیِ ذکرِ عـقیقـت را            به دستِ ساربان یک شب شدم بیدار، چیزی نیست

نپرس از گوشواره، از النگو، از گلوبندم            فقط یک چند باری رفته‌ام بازار، چیزی نیست

به هرکس خیمۀ سوغات را می‌گشت می‌گفتم            ببین گوشِ مرا؛ دست از سرم بردار؛ چیزی نیست

گلِ سرخِ بدون ساقه در گلدانِ سرنیزه!            نبین پای مرا؛ این زخم‌های خار چیزی نیست

: امتیاز